عکسی زیبا که در کوه سرخ خوراوند شکار شده را مشاهده میفرمایید که چقدر زیبا و دل انگیز است.
ده پایین و کوچه باغ زیبا و دل انگیزش که برای هر خوراوندی تداعی کننده خاطرات خوب قدیم است.
و در آخر تصویری زیبا ببینید از سد ده بالا
تصویری زیبا و قدیمی از جناب آقای علی اکبر عبادی عزیز مربوط به ده 60
از تمام دوستان عزیز که عکس های قدیمی و زیبا از خود و یا گذشتگان دارند برای ما ارسال کنن که به دو راه ممکمن است.
روش اول: شما میتوانید به تلگرام سایت مراجعه نمایید و با کانال جامع روستای خوراوند همراه شوید و عکس خود را برای یکی از ادمین ها ارسال کنید
ادرس کانال جامع روستای خوراوند:https://t.me/khoravand_new
روش دوم: روش دوم مراجعه به اینستاگرام روستای خوراوند با نام کاربری khkhoravand است.
ممنون از همراهی شما عزیزان
در ادبیات فارسی، قلب سیاهرنگ شقایق، به «داغ» تشبیه شده که از هجران و دوری یار به وجود آمده است.[۷] حافظ میگوید:
ای گُل تو دوش داغ صبوحی کشیدهای | ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم |
در غرب، پس از نبرد سنگر به سنگری که در کنار مزارع شقایق فلاندر در جنگ جهانی اول رخ داد و شعری که جان مککری به نام در دشت فلاندرز سروده، شقایق تبدیل به نماد سربازانی شده که در طول جنگ کشته شدهاند.
کسایی.
از تیغ مردان حقایق زمین رنگ شقایق گرفت. (ترجمهٔ تاریخ یمینی ص ۲۷۳).
شقایق سنگ را بتخانه کرده
صبا جعدچمن را شانه کرده.
نظامی.
چو شاپور آمد آنجا سبزه نو بود
ریاحین را شقایق پیشرو بود.
نظامی.
بنفشه با شقایق در مناجات
فلک میگفت فی التأخیر آفات.
نظامی.
گیا خود همان قدر دارد که هست
وگر در میان شقایق نشست.
(بوستان).
خواب از خمار بادهٔ نوشین بامداد
بر بستر شقایق خودروی خوشتر است.
سعدی.
گل بوستان رویت چو شقایق است لیکن
چه کنم به سرخرویی که دلی سیاه داری.
سعدی.
عکسی زیبا از نوع موجود لاله وحشی در روستای زیبای خوراوند:
گـَز یا گِز (نام علمی: Tamarix) درختی است کهنسال، این درخت به علت رسیدن ریشهاش به آب سطحی زمین عمر طولانی دارد، گویند که در بعضی مناطق گرمسیر بیش از هزار سال عمر کردهاست. غالباً بیشترین ارتفاع این درخت به ۱۰ تا ۱۵ متر میرسد. درخت گز از خانوادهٔ Tamarix است و در نقاط مختلفی از دنیا از جمله ایران میروید.
عکس این درخت در واقع در ده بالا است.
فصل زیبای اردبیهشت که تمام زیبای های خداوند در طبیعت وجود دارد.
در پی همین مطلب تیم سایت خوراوند تصمیم به سفری کوتاه اما مفید به دل طبیعت روستای خوراوند یعنی کوه سرخ گرفت.
اولین عکس مربوط به صبحانه خوشمزه ای بود که به همراه چای شاموتی بسیار چسبید. امیدوارم دلتون نخواد
و اما عکسی زیبا تر ببینید از سرسبزی اطراف کوه:
و عکسی زیبا از گل های زیبای کوه سرخ خوراوند:
و در آخر دیداری دوستانه با شاه غلام مصطفایی عزیز که در اطراف کوه سرخ در حال چراندن گوسفند بود.:
روزی حضرت داود (ع) از حضرت حق خواست که قضاوتی را به او کمک کند که اگر خدا بود چنین قضاوتی بین دو شاکی میکرد.
حضرت حق فرمود: «ای داود از این سودا و تقاضا درگذر و بر اساس آنچه میبینی قضاوت کن.» اما داود نبی (ع) اصرار کرد.
روزی حضرت حق جلجلاله به او فرمود:
«فردا نزد تو پیرمردی با جوانی برای دادرسی مراجعه خواهند کرد، بین آن دو قضاوت نکن تا من قضاوتی بکنم که در روز رستاخیز در بین مردم خواهم کرد.»
صبح روز بعد شد و پیرمردی، جوانی را نزد داود (ع) آورد و گفت:
«این جوان این انگور را از باغ من یده است. جوان بیچونوچرا ی از باغ این پیرمرد را پذیرفت.»
جبرییل نازل شد، در حالیکه مردم شاهد قضاوت داود (ع) بودند به داود (ع) امر کرد، از کمر خنجر خود را در بیاور و به دستان این جوان بسپار تا پیرمرد را بکشد و سپس جوان را آزاد کن.
داود (ع) از این قضاوت الهی ترسید؛ ولی چون خودش خواسته بود، تسلیم امر حق شد.
در پیش چشم مردم! دستان پیرمرد را گرفت و خنجر به جوان داد و امر کرد جوان سر پیرمرد را برید. مردم از این قضاوت داود (ع) آشفته شدند و حتی دوستان او، او را رها کردند.
مدتی گذشت، همه داود (ع) را به بیدینی و بیعدالتی متهم کردند.
داود نبی (ع) سر در سجده برد و اشکها ریخت و از خدا طلب کرد تا شایعات را از او دور کند.
ندا آمد: «ای داود! مردم را به باغی که برای این پیرمرد بود ببر. به مردم بگو این قضاوت، امر من بود. آن پیرمرد قاتل پدر این جوان بود و این باغ ملک پدر این جوان. پس پسر٬ قاتل پدر را قصاص کرد و به باغ خود رسید. گوشه باغ را بکَن خمرهای طلا خواهید دید که برای این پسر است. به مردم نشان بده تا باور کنند این قضاوت از سوی من و درست بود.
ای داود (ع) دیدی! من نخواستم قضاوتی به تو نشان دهم٬ به اصرار تو این کار را کردم. چون نمیخواستم در بین مردم به بیدینی و ناعدالتی متهم شوی. چنانچه بسیاری از مردم چون از کارهای یکدیگر بیخبر هستند و علم ندارند مرا به بیعدالتی متهم میکنند و از من دور میشوند. در حالیکه اگر از عمق افعال من باخبر شوند هرگز در مورد من چنین گمان نمیکنند و مرا دوست میدارند.
ای داود خواستم بدانی این انسان با جهل خود چه ظلمی در حق من روا میدارد و از نادانی، مرا به بیعدالتی متهم میکند، مگر کسانی که مرا به توحید راستین شناخته و باور کردهاند. نزد من محبوبترین بنده کسی است که مرا به جمیع صفات توحید بشناسد و یقین بر پاکی من کند.»
سنگ نگاره های دوشان تپه؛
سنگنگارهها از منظر گردشگری جهانی، به اکوموزهها (Eco Museum) یا موزهها و نگارخانههای کهن بدون سقف معروفند که آنها را متعلق به همه بشریت میدانند.
یکی از این کشورها ایران است، تعداد سنگنگارههای ایران نسبت به سایر نقاط جهان بسیار زیاد است به گونه ای که فقط در تیمره (کوههای اطراف خمین) تا کنون بیش از ۲۱ هزار مورد کشف شده که قدمت بعضی از آنها به ۴۰ هزار سال هم میرسد وجز قدیمی ترین تلاش های بشر برای ثبت وضبط وقایع در جهان هستند.
برخی از این سنگ نگاره ها مربوط به دوشان تپه(تپه ی خرگوش) روستای خوراوند است.
«تاریخ۷۰۰۰ساله ایران ، مرجع تخصصی تاریخ و باستان شناسی»
عکس های زیر:
سنگ نگاره های معاصر دوشان تپه
سنگ نگاره های قدیمی دوشان تپه ی خوراوند:
گرد آورده مطالب و عکس های: آقای محمود بهرامی
در آلمان هم جشن پایان محصول برداری هست . ( جشن مهرگان )
من تازه وارد دانشگاه شده بودم . یکروز دیدم وسط سالن ورودی دانشگاه ( ورود برای همه آزاد است ، نگهبانی یا حراست نیست ) چندتایی میز کنار هم ردیف چیدند ، خیلی زیبا با دسته های گندم و جو تزیین کردند و روی آن کاهو ، کلم ، سیب ، کدو ، چندین نوع سوسیس و کالباس و گوشت دودی و خلاصه انواع خوردنی چیدند . پرسیدم اینها چیست ؟ همکلاسیها گفتند جشن شکرگذاری پایان محصول است ، اینها را کشاورزها و قصابها و برای دانشجویان هدیه آوررند .
چند روزی این میز بود و هر کس میخواست برمیداشت ، توجه کردید ؟ هرکس که میخواست .
همان روزها در شهر ما در چند جا نوشته بود : کره مجانی . هیچوقت کسی را ندیدم که با یک کیسه پنجاه تا گرفته باشد ، گاهی یکنفر میرفت یک قالب میگرفت .
چرا اینگونه است ؟ من فکر میکنم فرهنگ وحشت و گدایی نیست .
وقتی عکسهای دریافت سبد کالا در ایران را میدیدیم خجالت میکشیدیم که ملت ایران به روزی افتاده تا برای دریافت سبد کالا آدمها زیر دست و پا افتادند . برای نذری از سر و کول هم بالا میروند و بعد با بنز و همان را به خانه های میلیاردی میبرند و یا در زباله ها به دنبال خوراک میگردند .
شاید این بی معنی باشد که من از دیدن این صحنه ها تاسف میخورم ، شاید لیاقت ملت ما همین است که حیثیت انسانی خود را قربانی یک وعده خوراک میکنند . من گرسنه را برای ی محکوم نمیکنم ، او گرسنه است ولی وقتی در تلگرام دیدم که کانال نذری خوری درست کردند و مینویسند کجا و کدام شب چه نوع نذری میدهند ، این فرهنگ حقیر گدایی برای من زجر آور است .
ما آلمان نخواهیم شد ، حتی تلاش برای آن هم موفقیت آمیز نیست ، آن سیرت و خصلت و آگاهی در ما نیست .
هنوز نیست ، پانصد سال دیگر؟ نمیدانم.
خاطره ای از بهزاد صمدی
متاسفانه با خبر شدیم مشهد یدالله باستانی به دیار حق شتافته است. درگذشت پدر گرامیتان را به شما و خانواده محترم صمیمانه تسلیت عرض میکنم و تنها میتوانم از خداوند برایتان صبری عظیم و برای آن مرحوم روحی شاد و آرام طلب کنم. مرا در غم خود شریک بدانید.
اعلامیه ترحیم مرحوم یدالله باستانی:
درباره این سایت