در آلمان هم جشن پایان محصول برداری هست . ( جشن مهرگان )
من تازه وارد دانشگاه شده بودم . یکروز دیدم وسط سالن ورودی دانشگاه ( ورود برای همه آزاد است ، نگهبانی یا حراست نیست ) چندتایی میز کنار هم ردیف چیدند ، خیلی زیبا با دسته های گندم و جو تزیین کردند و روی آن کاهو ، کلم ، سیب ، کدو ، چندین نوع سوسیس و کالباس و گوشت دودی و خلاصه انواع خوردنی چیدند . پرسیدم اینها چیست ؟ همکلاسیها گفتند جشن شکرگذاری پایان محصول است ، اینها را کشاورزها و قصابها و برای دانشجویان هدیه آوررند .
چند روزی این میز بود و هر کس میخواست برمیداشت ، توجه کردید ؟ هرکس که میخواست .
همان روزها در شهر ما در چند جا نوشته بود : کره مجانی . هیچوقت کسی را ندیدم که با یک کیسه پنجاه تا گرفته باشد ، گاهی یکنفر میرفت یک قالب میگرفت .
چرا اینگونه است ؟ من فکر میکنم فرهنگ وحشت و گدایی نیست .
وقتی عکسهای دریافت سبد کالا در ایران را میدیدیم خجالت میکشیدیم که ملت ایران به روزی افتاده تا برای دریافت سبد کالا آدمها زیر دست و پا افتادند . برای نذری از سر و کول هم بالا میروند و بعد با بنز و همان را به خانه های میلیاردی میبرند و یا در زباله ها به دنبال خوراک میگردند .
شاید این بی معنی باشد که من از دیدن این صحنه ها تاسف میخورم ، شاید لیاقت ملت ما همین است که حیثیت انسانی خود را قربانی یک وعده خوراک میکنند . من گرسنه را برای ی محکوم نمیکنم ، او گرسنه است ولی وقتی در تلگرام دیدم که کانال نذری خوری درست کردند و مینویسند کجا و کدام شب چه نوع نذری میدهند ، این فرهنگ حقیر گدایی برای من زجر آور است .
ما آلمان نخواهیم شد ، حتی تلاش برای آن هم موفقیت آمیز نیست ، آن سیرت و خصلت و آگاهی در ما نیست .
هنوز نیست ، پانصد سال دیگر؟ نمیدانم.
خاطره ای از بهزاد صمدی
روستای خوراوند نذری ,پایان محصول منبع
درباره این سایت